فارسی ششم -

nazii

فارسی ششم.

انشا درباره ی زمستان رفت بهار آمد که در آن جان بخشی و مناظره و تشبیه داشته باشد؟

جواب ها

جواب معرکه

انشا: زمستان رفت، بهار آمد زمستان با بادی سرد و استخوان‌سوز، به محض آمدن خود، زندگی را به خواب سردی می‌برد. درختان لخت و بی‌برگ، همچون مردانی خسته و بی‌روح، زیر باران برف‌های سنگین و سرد، ایستاده بودند. زمین پوشیده از سپیدی، همه چیز را به دوردست‌های ویرانی می‌برد و احساس غم و تنهایی را در دل‌ها می‌کاشت. اما وقتی بهار به آرامی پا به این دنیای خواب‌آلود گذاشت، همه جا تغییر کرد. همچون نسیم ملایمی که پرده‌های شاد را به اهتزاز درمی‌آورد، بهار به زندگی جان می‌بخشید. درختان دوباره زنده شدند؛ گل‌ها با لبخندهایی رنگارنگ به دنیا آمدند و سرسبزی به زمین هدیه دادند. در این مناظره میان زمستان و بهار، می‌توان گفت که زمستان در نقش یک قاضی سختگیر، تمام زیبایی‌ها را به حال تعلیق درآورده بود. بهار، اما همچون وکیلی بی‌چون و چرا، به دفاع از زندگی و شادابی برمی‌خیزد. این دو فصل، با دنیای خود در حال گفتگو هستند. زمستان با سردی و سکوت خود، اعتراض می‌کند که چگونه می‌تواند زندگی را از پا بیندازد. اما بهار پاسخ می‌دهد که هر زمستانی سرانجام به پایان می‌رسد و زندگی همیشه راهی برای بازگشت پیدا می‌کند. در این مناظره زیبا، ما به وضوح می‌بینیم که چگونه سرما و گرما، احساسات متفاوتی را در دل‌های ما بیدار می‌کنند. زمستان همیشه نشان‌دهنده خواب و استراحت است، در حالی که بهار نمایانگر تولدی دوباره و امید است. معرکه یادت نره

جواب معرکه

morvarid

فارسی ششم

دوباره آمده است. هر سال همین روزها می‌آید. در نمی‌زند. همه درها برای او باز است. همه منتظر او هستند. او و اولین شبش. بله! این زمستان است که آمده است. ننه سرما کوله‌بار پر از برف و باران را روی دوشش می‌گذارد و از نمی‌دانم کجا؟ شاید از پشت کوه‌ها یا شاید هم از بال هوا یک‌دفعه خودش را وسط می‌اندازد. طبیعت که رنگارنگی پاییز را به چشم دیده است، از این همه سرما به خود می‌لرزد. درختان از ترس تک و توک برگ نارنجی و زرد خورد را روی زمین می‌ریزند. رودخانه که تا چند روز پیش جاری بود و برای خودش خوش خوشان آواز می‌خواند، یک‌دفعه از جنبش می‌ایستد و حرکتش کند و خیلی آهسته می‌شود. گاهی روی آب و گاهی تا عمق چند سانتیمتری یخ می‌زند. آسمان آبی چه بگوید؟ زمستان آنقدر ابرهای سفید و سیاه دارد و آنها را این‌طرف و آن طرف پخششان می‌کند که آسمان نمی‌تواند زیبایی آبی خودش را به چشم آدم‌ها برساند. آدم‌ها هم از این ندیدن آبی آسمان دلگیر می‌شوند. بعضی گیاهان علفی که سن و سال کمتری دارند، خشک می‌شوند. در این میان ایستادگی درخت‌های چند ساله زیباست. محکم و راست می‌ایستند. اجازه می‌دهند زمستان برف ببارد و باد بوزد اما آنها همچنان محکم برجای هستند. زمستان خسیس نیست آیا؟ حیوانات زمستان که می‌شود برای سیر کردن خودشان چقدر باید سختی بکشند. مورچه‌ها هم که اصلاً خودشان را از دید زمستان مخفی می‌کنند. به نظر من این‌هایی که از زمستان می‌ترسند یا از زمستان متنفر هستند، هیچ‌کدام زمستان را خوب نشناخته‌اند. به ظاهر سرد و خشن است اما او در گوش درختان و طبیعت لالایی می‌خواند تا به خواب روند و بهاران با انرژی از خواب بیدار شوند. مگر بدون یک خواب حسابی می‌توان به جنب و جوش بهاری رسید؟ اینکه زمستان چگونه باشد، به نگاه ما بستگی دارد. به زمستان زیبا نگاه کنیم. معرکه وگرنه گزارش چون زحمت کشیدم

سوالات مشابه